کد خبر: ۳۶۰۷۸۶
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۷ 15 January 2017
رجال سیاسی در طول حیاتشان نقش یا نقشهای متفاوتی را بازی می کنند. آیه الله هاشمی رفسنجانی نیز چنین بود. از 5 نقش متمایز در زندگی سیاسی هاشمی، 2 مورد که به سالهای پیش از انقلاب اسلامی و سپس دهه نخست انقلاب بازمی گردد، در میان حامیان نظام، نقشی مقبول و تقریبا فراگیر و درخشان است، 1 مورد که به دوران دولت اصلاحات تعلق دارد، نقشی نیمه فعال، خاکستری و در برزخ تغییر نقش است و 2 مورد دیگر یعنی دوران ریاست جمهوری ایشان و دهه پایانی زندگی اش فوق العاده مناقشه برانگیز است.

 فاصله تصویری که مخالفان و مریدان از او در این دو دوره ارائه می کنند، فاصله میان فرشته و شیطان است. شاید واقعیت، چیزی میانه آن دو باشد اما اینها موضوع ما نیست و نوشتار حاضر، با تکیه بر آخرین نقش ایشان در سپهر سیاسی کشور، صرفا نگاهی رو به آینده دارد. 

اگر کسی قائل است که نقش هاشمی رفسنجانی در دهه پایانی حیاتش، سراسر انحراف، سیاهی و زیان برای جمهوری اسلامی بود، نمی تواند در ادامه نوشتار همراه ما باشد، چون بناداریم از میان نقاط رنگارنگ و به تعبیر رهبری «تلاشهای گوناگون»، به یک نقطه سفید در دهه پایانی اشاره کنیم.

 اگر به طور حداقلی بپذیریم که علیرغم نقدهای اساسی، ایشان به عنوان یک رجل سیاسی کم نظیر، کارکردهای مثبتی را برای نظام ایفا می نمود، می توانیم از موضع همان کارکرد مطلوب، تحلیلی آینده شناسانه برای امروز داشته باشیم. به بیان دیگر سوال ما این است که ایشان در دهه پایانی حیاتش، چه نقش سیاسی مثبتی را برای نظام ایفا می کرد که با رفتن او این بخش از پازل نیاز به چاره جویی دارد؟ روشن است که مقصود، جانشینی ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نیست، منظور نقش است نه پست.

به نظر نویسنده، هاشمی رفسنجانی در نقش آفرینی سیاسی دهه پایانی عمرش (با وجود تمام نقدهای به حقی که از موضع اندیشه و مشی انقلاب اسلامی به او وارد است)، رفته رفته نمایندگی جریان هایی از منتقدان درون نظام را برعهده گرفت که بودن هاشمی در حاکمیت را به معنای سهام حداقلی خود در جمهوری اسلامی و مایه امید برآورده شدن برخی خواست های اصلاحی خویش می دانستند.

 این جریانها که در ابتدای دوران دولت مهرورزی، جمع محدودی از چهره های شاخص جامعه روحانیت مبارز، برخی از نمایندگان ادوار مجلس، کارگزاران سازندگی و بدنه ای از مدیران فن سالار دولتهای قبل از دولت نهم را شامل می شد، پس از فتنه انتخابات 1388 با ورود اقشار جدیدی زیر این پرچم، بازیگران متنوع تری را شاهد شد. برخی چهره های برجسته مجمع روحانیون مبارز، مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، عناصر موسوم به ملی – مذهبی، برخی مراجع تقلید و حتی پاره ای از روشنفکران و اهالی هنر.

 گردش شگفت آور روزگار به نحوی شد که تقریبا ناراضی ترین جریانها از نقش سیاسی اقای هاشمی رفسنجانی در دوره ریاست مجلس و ریاست جمهوری ایشان، در نقش دوره پایانی حیاتشان، توسط شخص آقای هاشمی رفسنجانی نمایندگی می شدند.

 نمایندگی طیف فوق العاده متنوعی از منتقدان موثر درونی، شاید مهمترین کارویژه مثبت ایشان در دهه پایانی زندگی سیاسی بود. شاید من و شما باور داشته باشیم که ایشان می توانست بهتر از این قابلیتش بهره ببرد اما این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که ایشان نمایندگی اش را در مسیر به هم زدن ثبات سیاسی و ضربه به جمهوری اسلامی (به قرائت خود ایشان) و مقابله با رهبری نیز به کار نگرفت بلکه بر اساس همان قرائت، در صلح و اصلاح کوشید.

حال نمایندگی طیف متنوع بازیگران منتقد سیاسی، چه ارزشی دارد؟ بله برای یک فعال سیاسی در جریان مقابل هاشمی، که می تواند با معیار خط امام و انقلاب 1357، اندیشه و رفتار اقتصادی و سیاسی منتقدان را به نقد بکشد، نمایندگی کردن آن جریان شاید بی ارزش باشد اما برای آنها که دغدغه پایداری و اقتدار مردمی جمهوری اسلامی را دارند، مهمتر از رجال و گروه های سیاسی فوق، بدنه اجتماعی قابل توجهی است که هم مشارکت خود در امور نظام را در آئینه این رجال و گروه ها می بینند و هم تاحدی توسط این جریانها، قابلیت فعال شدن در عرصه سیاسی داشته و دارند.

بدنه اجتماعی ای که گرچه سبک زندگی متمایزی از سبک مندرج در رسانه ملی دارند اما قابل نادیده گرفته شدن نیستند. به بیان دیگر از موضع عملگرایی در حکمرانی، نمی توان و نباید به این بدنه اجتماعی بزرگ (ولو اکثریت نباشند) بی توجه بود و بدون لحاظ حق مشارکت و حرمت ایشان رفتار کرد.

بنابراین هاشمی متاخر، نقش سیاسی متفاوتی نسبت به هاشمی های متقدم، در سپهر سیاسی کشور برعهده گرفت و گرچه ابتدا در این نقش ناپخته بود اما در سالهای واپسین، کم و بیش کامیاب شد. شاهد توفیق نسبی هاشمی در آخرین نقش حیات سیاسی اش، هم جمله معروف «حال می توانم با خیال راحت بمیرم» و هم موجی بود که با سرانگشت او و رئیس دولت اصلاحات در آخرین انتخابات ریاست جمهوری (1392) و آخرین انتخابات مجلس (1394) ایجاد شد.

نویسنده جزء آن دسته از فعالانی است که تلاش کرده و خواهد کرد در انتخاباتها، نامزد جریان زاویه دار با خط امام و رهبری ناکام باشد اما وقتی در موضع حاکم می نشینیم (نه موضع یک فعال رقیب) می دانیم تداوم ثبات داخلی بسته به آن است که دایره وسیعتری از بازیگران سیاسی را به بازی در زمین قانون اساسی بکشاند؛ چرا که بازیگرانی که نفعی در ادامه بازی مسلط در عرصه سیاست نداشته باشند، بالطبع به واگرایی بیشتر، سیاه وسفیدسازی افراطی و رفتارهای بیرون از حاکمیت متمایل می شوند.

این درسی است که سنتهای تاریخ به ما و بسیاری دیگر از جوامع داده است و خطای بزرگ آن جریان در ماجرای فتنه 1388 نباید ما را به این توهم اندازد که با کنارگذاشتن کامل آنها، تنوع زدایی از سیاست و یکدست کردن حاکمیت، بر عمر و اقتدار نظام افزوده خواهد شد.

ایده اندیشیدن به آینده ایران (با هر اعتقادی درباره نظام) که رهبر انقلاب در دیدار صبح روز درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی مطرح نمودند و متاسفانه در موج اخبار ارتحال، دیده نشد، بهانه خوبی است برای چاره اندیشی در خصوص حاملان نقش مرحوم هاشمی رفسنجانی در آینده جمهوری اسلامی، چگونگی افزایش مشارکت نمایندگان آن جریان ها، رشد وفاق اجتماعی، بهبود اقتدار مردمی و استوارتر کردن پایه های ثبات سیاسی.

اگر پایان عمر هاشمی رفسنجانی حاوی چند درس مثبت برای افزایش کیفیت حکمرانی و طول عمر نظام باشد، آنگاه سنگینی غم ما از درگذشت ایشان کمتر خواهد بود.

-الف
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار