نشریه امید اردبیل درشماره جدید خود در مطلبی به قلم محمد زینالی با عنوان ' شبح بیکاری در اردبیل ' به تحلیل فضای اقتصادی و عوامل بروز پدیده بیکاری پرداخته است .
کد خبر: ۴۱۰۹۳
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۰ 30 May 2015

به گزارش ایرنا، 'رشد سریع نرخ بیکاری از چه زمانی آغاز شد؟ برای پاسخ به این مسئله باید به دو عنصر اصلی اشاره نمود. نخست شدت یافتن نرخ تولید مثل و مهاجرت به شهرها در آغاز قرن بیست، که ابتدا بر اثر سیاستهای صنعتی شدن و توسعه مسکن صورت گرفت و افزایش جمعیت شهری از طریق افزایش بهداشت باروری و مهاجرت روستائیان به شهر را رقم زد. به همین دلیل در یک صد سال اخیر ما همواره بیکار داشته ایم.

سپس در سالهای اخیر بی تفاوتی بخش عمومی به وضع اقتصادی کارخانه ها و ورشکستگی بخش عظیمی از آنها و رونق اجباری سرمایه گذاری از تولید به بازار. با این فرض، باید گفت جامعه از مسیر تولیدی که اساس هر نوع ' استقلال آزادی جمهوری اسلامی' ای می تواند باشد، به سمت تورم بازار و گسترش بی رویه شبکه های توزیع و بخش خدمات انجامیده است.

اما بخش خدمات، کارآفرین نیست و خویش فرما است. کار فقط با تولید می تواند افزایش یابد و بدون تولید کارآفرینی فقط میتواند نوعی سرگرمی محسوب شود. در واقع بخش خدمات مسئولیت خدمت رسانی به مردم ایران را دارد، مردمی که خریدار این خدمت هستند. اما مردمی که خریدار این خدمت هستند هزینه این خدمات را از کجا باید بیاورند؟ خوب فقط تولید یا تکثیرِ فعل آفرینش می تواند هم شکم خدمت رسان را پر کند و هم تولید کننده را از این خدمات بهره مند کند تا بخش خدمات در نان و آفرینش بخش تولید سهیم شود.

اما به جای توجه به تولید و افزایش بهره وری در آن، در سالهای اخیر شبکه روستایی پی در پی پول خود را در مسکن های شهر اندود کرده و بخش اعظمی از زندگی خویش را به شهروندی اختصاص می دهد. به این صورت هم خریداران آس و پاس خدمات شهری زیاد می شوند و به علت ورم خدمات شهری، هم بخش روستایی دچار عقب ماندگی می شود؛هم این که این پولها به هر حیله ای از طریق بخش خدمات که بخشی هزینه بر و مصرفی است، از جیب بخش ناچیز تولیدی در می آید.

آن تولیدی ها و کارخانه های لاغر مردنی هم که قبلا در کشور شکل گرفته بودند، تضعیف شدند و به این صورت خرده کارگزاران صنعتی که می توانستند با تولید به وارد کردن سرمایه از خارج یا تأمین نیازهای کشور اقدام کند، مجبور شدند به بخش خدمات بپیوندند تا لااقل بیکار نمانند.

آقا، این توسعه بازار همانا، تورم همان. زمانی که یک نوشابه ای که به پنج قران اجرت در اواخر دولت سازندگی در برابر ده تومان به مردم توزیع می شد، از نسبت پنج درصد به حداقل بیست درصد فعلی افزایش یافت، پس حداقل حدود ده - پانزده درصد از تورم محصول همین تورم بخش بازار است.

اقتصاد غیر مولد، یعنی اقتصاد مصرفی و فقط شبکه ی توزیع واردات و این اقتصاد نخواهد توانست گنجایش نیروهای انسانی تحصیل کرده و حتی بی سواد را داشته باشد، چرا که علی رغم رشد منفی جمعیت، نیروهای جوانی که باید این روزها وارد بازار کار شوند، تا بتوانند به تولید مثل هم فکر کنند، نیازمند سرمایه گذاری برای کار هستند که آن هم فقط از راه تولید میسر است، چرا که بازار با این وضع هزینه بر بودنش، دیگر برای جامعه زیان ده است و علی رغم موفقیت عده ای در کسب مال و منفعت، تورم موجود از جیب عموم مردم تأمین می شود.

حال با توسعه جمعیت شهرنشین و ایجاد نیاز به کار از نوع شهری و از بین رفتن حس و حال روحیه روستایی؛ از طرفی مضرات زیاد اشتغال سنتی در بخش روستایی که ناشی از عدم سرمایه گذاری صنعتی کافی در بخش تولید روستایی است، اقتصاد ما فقط در تولید 'بیکار' و 'تورم' موفق بوده است. چرا که به خصوص در سالهای اخیر سرمایه گذاری در بخش تولید تحقیر شده و خدمات شهری گسترش یافت.

این نوع تورم خدمات شهری، ناشی از مدیریت یک جانبه شهری برای ورود سرمایه به بخش شهری بوده و بخشی از نیازهای شهرسازی و تورم شهری اخیر را جبران کرده و به قول معروف جیب سیستم شهری را پر کرده، به نوعی که توسعه مغازه ها و بخش مصرفی نیز به نفع سیستم مدیریت زودگذر شهری بوده است. در حالی که این سیستم می توانست به جای تور دوختن به درآمدهای شهری، همین تور را به توسعه تولید می دوخت که در آن صورت درآمد پایداری هم کسب می کرد.

این امر نشان دهنده این است که ما یک اقتصاد سوداگرانه داریم و نه سرمایه داری در ایران بوده، نه اقتصاد دولتی اساسی داشته ایم و همین اقتصاد سوداگرانه، چیزی است که ماهیت بازارهای شهری ما در سالهای پیش از مدرنیسم بوده است. لذا اقتصاد ایران با وجود آمدن رواج سیستمهای صنعتی و کارگری در صد سال اخیر هنوز نتوانسته است هویتی روشن برای خود انتخاب نماید.

علمای بین الملل معتقدند وقتی جنگ داخلی در یک کشور اتفاق می افتد، علاوه بر اختلافات داخلی موجود در آن کشور، مسائل منطقه ای و اختلافات کلان جهانی در آن موثر بوده است. همان طور که وضع داخلی سوریه و لیبی آوردگاهی جهانی بود، در میان بسیاری از کشورها، جدال سوسیالیسم و سرمایه داری دردسرساز شده است. آن چیزی که نه در عرصه جنگ تن به تن، بلکه در سیاستگذاری اقتصادی ما هم اکنون وجود دارد.

اقتصاد ایران به جای گذر از عرصه سوداگرانه شهر سنتی به اقتصادی مدرن با هویتی معلوم، به جهت برخوردهای گفتمانی موجود در بازار، دچار بی هویتی گشته و نتوانسته ماهیتی روشن به خود بگیرد. از این رو گاه کارآفرینان بزرگ مورد حمایت بوده اند و گاه بنگاه های کوچک اقتصادی و گاه یکی باید ورشکست شود، گاه دیگری.

در ده سال گذشته دولتمردان هر بیکار باسواد و بی سوادی را به کلاسهای کارآفرینی فرا می خواندند و به صنعتکاران زمان پیش خود، لقب اشراف داده بودند. در عوض خودشان هم با این ساده سازی کارآفرینی پوپولیست خوانده شدند. طبیعی هم هست، با اعزام دانشجویان مان به کشورهای غربی و شرقی و اخذ صنعت های آن ها، ایده ها و احساسات و حتی نفرت هایشان از همدیگر هم به ما ارث رسیده است. در نتیجه اقتصاد ایران محل جدال گفتمانهای مختلف شده و اقتصادی از این جدال نصیبمان گشته که دو بال شکسته دارد به جای این که دو بال پرواز داشته باشد. تولیدی های بزرگ ورشکست می شدند و بنگاه های کوچک هم که عمدتاً می توانند در بخش خدمات شکل بگیرند و در این اقتصاد جهانی پیچیده عُرضه ی صادرات نخواهند داشت.

در کشورهای سوسیالیستی چون تکلیف روشن است، بنگاه های کوچک در جهت تولیدات ملی شکل گرفته و این همه جنس آشغالی که در ایران مصرف می شود توسط کارگاه های خانگی چینی تولید می شود که خداوکیلی تولید هم نبوده و خیانتی به جهان سومی ها است. کما این که نظم جهانی سرمایه داری هم برای تولیدات خود، کارگران و معادن جهان سوم را به استعمار می کشد.

حال با توجه به آغاز آوردگاه جدیدی به نام انتخابات باید از کاندیداهایمان بپرسیم کدام سیاست روشن را در قبال گروه بندی اقتصادی دارند؟ آیا طرفدار تولیدات اساسی و بزرگ هستند یا باز هم معتقد به وام هایی هستند که در ده سال گذشته به کرایه کش شدن بسیاری از مردم و در واقع توسعه خدمات بخش شهری انجامید؟ لذا باید گفتمان اقتصاد در کشور روشن شود و کارآفرین و حتی راننده تاکسی هم بدانند که در چه مسیری خدمت می کنند و سرانجامشان چه خواهد شد. ما در هر شغلی که هستیم، رابطه ای مستقیم با اقتصاد کشور داریم و لذا این رابطه باید برایمان روشن باشد، هم از جانب خودمان و هم از جانب نظام سیاسی ای که از طریق انتخابات در آن مشارکت می کنیم. ولی با این حال تا ما به عنوان کشوری در آستانه توسعه نتوانیم سیاستمدارانی شفاف و روشن در مجلس بنشانیم تا به جای مسئله سازی سیاسی و سخنرانی درباره ایده های تنش زای بین المللی، با ما به زبان صریح از مشی اقتصادی و حقوقی خود حرف بزنند، بازار مان همین است و نرخ بیکاری مان همان. از این رو بیکاری و یا تورم جوهر مشکلات نیستند، بلکه آن خبرهای سیاسی که چند سال است هر روز می خوانیم، شبحی هستند که با خود بیکاری و تورم را به ارمغان آورده اند'.
منبع: ايرنا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار